- ۲۲ آذر ۹۲ ، ۰۰:۳۸
(( فقط قبل پخش این آهنگ آهنگ خود وبلاگ رو از آخر صفحه قطع کنین))
اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم! یا گریه هایم را میان شعر میگویم یا مینوازد گریه را نت های سنتورم یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم! هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر در بین باران های دلتنگی ش محصورم شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت! یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم! " حانیه دری "
آه جز آینه ای کهنه مرا
همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی
کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در
مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها
هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست
اگر درد نباشد
جانم
هیچ شوری بهتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی
درد بدان آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
دوستای عزیزم شما میتونید با عضویت توی خبرنامه پیامکی که تو ستون سمت چپ قرار داره ،دلنوشته ها رو از طریق پیامک دریافت کنید .