دارد برف می آید
در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند
((بارش اولین برف زمستونی قبل از زمستون رو بهتون تبریک میگم))
مگر از زندگی چه می خواست
جز شانه مردی برای تحمل اشکهایش ؟
همه آسوده بخوابند ؛
او از جاده های نامهربان گذشت
و هیچ مردی ندانست
از گریه تا گناه چقدر فاصله ست !
(پونه ندایی)