- ۷ نظر
- ۰۷ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۶
(( فقط قبل پخش این آهنگ آهنگ خود وبلاگ رو از آخر صفحه قطع کنین))
اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم! یا گریه هایم را میان شعر میگویم یا مینوازد گریه را نت های سنتورم یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم! هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر در بین باران های دلتنگی ش محصورم شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت! یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم! " حانیه دری "
آه جز آینه ای کهنه مرا
همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی
کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در
مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها
هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست
اگر درد نباشد
جانم
هیچ شوری بهتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی
درد بدان آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
سخته
بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟ چته؟ چی سخته؟ نترس من
هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی
...
برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
دروغ بگو ؛ تا باورت کنند….!
آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند….!!!!!
بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند….!!
خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ….!!
کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند……..!!
هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ….!!
اگر ساده ای ؛
اگر راست گویی ؛
اگر باوفایی ….
اگر با غیرتی !
اگر یک رنگی ….
همیشه تنهایی … !!!
من بودم دیگه شما نباشید……